نیوشا
(نف) شنوا شنونده و فهم کننده و یادگیرنده (برهان قاطع) درک کننده (ناظم الاطباء) گوش دهنده نغوشا (فرهنگ لغات شاهنامه) نغوشاک (فرهنگ فارسی معین) : به هر کار کوشا بباید بدن بدانش نیوشا بباید شدنفردوسی بدو گفت آنکس که کوشاتر است دو گوشش به دانش نیوشاتر استفردوسی به هستی یزدان نیوشاترم همیشه سوی داد کوشاترمفردوسی گوش تو نیوشای پند و اندرز مشفقان نیست (جهانگشای جوینی).