نیمه

معنی نیمه
[مَ / مِ]( 1) (اِ) نصف (غیاث اللغات) نصف هر چیزی (برهان قاطع) (از رشیدی) شق شطر (یادداشت مؤلف) : سنجد چیلان به دو نیمه شده سرمه به نقطه بر یک یک زدهرودکی ز شب نیمه ای گفت سهراب بود دگر نیمه آرامش و خواب بودفردوسی چو شب نیمه بگذشت و تاریک شد جهاندار با کرد نزدیک شدفردوسی چنان دان که ماننده ای شاه را همان نیم شب نیمهء ماه رافردوسی بوسهء یک مه گرد آمده بوده ست بر او نیمه ای داد و همی خواهم یک نیم دگر فرخی اندر وی سیب باشد نیمه ای ترش و نیمه ای شیرین (حدود العالم) نیمهء تن زبرینشان کوتاه و نیمه زیرین دراز است (حدود العالم) واسط شهری بزرگ است و به دو نیمه است و دجله به میان همی رود (حدود العالم) یک نیمه جهان را به جوانی بگشادی چون پیر شوی نیمهء دیگر بگشائی منوچهری یک نیمه رخش زرد و دگر نیمه رخش سرخ این را هیجان دم و آن را یرقان است منوچهری یک نیمهء گیتی ستد و سیر نباشد تا نیمهء دیگر بگرد دیر نباشدمنوچهری چو نیمه است تنها زن ارچه نکوست دگر نیمه اش سایهء شوی اوستاسدی از آن روز یک نیمه بگذشته بود که زایشان دو بهره فزون کشته بوداسدی باقی روز و نیمه ای از شب بگذشت (تاریخ بیهقی ص 426 ) اسیران را یک نیمه به بوالحسن سپرد و یک نیمه به شیروان تا به ولایتهای خویش بردند (تاریخ بیهقی) من خانه ندیدم نشنیدم بجز این بر یک نیمه بیابان و دگر نیمه گلستان ناصرخسرو چون تو ز بهین نیمهء خود غافلی ای پیر گر مرد خردمند نخواندت میازار ناصرخسرو مردم اگر چند باشرف گفتار است چون به شرف نوشتن دست ندارد ناقص بود و چون یک نیمه از مردم (نوروزنامه) بر سر خوانش دل پاکان چو مرغان بهشت نیمه ای گویا و دیگر نیمه بریان آمده ست خاقانی جهان نیمی زبهر شادکامی است دگر نیمه زبهر نیک نامی استنظامی چو مسکین و بی طاقتش دید و ریش بدو داد یک نیمه از زاد خویشسعدی || وسط میان نصف منتصف : همی تیغ کین از میان برکشید فش و دم اسبش ز نیمه بریدفردوسی همی خورد سیلی و نگشاد لب هم از نیمهء روز تا نیمه شبفردوسی امیر حرکت کرد از هرات روز دوشنبه نیمهء ذوالقعده این سال بر جانب بلخ (تاریخ بیهقی) به باغ محمودی آمد و بنه ها آنجا آوردند و تا نیمهء رجب آنجا بود (تاریخ بیهقی ص 416 ) نیمهء این ماه نامه ها رسید از لهاور (تاریخ بیهقی ص 430 ) چو گفتی نیم روز مجلس افروز خرد بی خود بدی تا نیمهء روزنظامی || مقابل درست : تراش کرده بوی آرزوی زر دوهزار درست و نیمه برون از قراضه و خرده سوزنی || طرف جانب (آنندراج) (غیاث اللغات) : وزین نیمه ایرانیان مستمند پدر بر پسر سوکوار و نژندفردوسی از آن نیمه ضحاک خود راند پیش که او را چنین بود آئین و کیشفردوسی تو باشی از این روی و آن روی من به دو نیمه هم زین نشان انجمنفردوسی با او مواضعتی می نهاد که ملک آل سامان بر خود قسمت کنند، بخارا و سمرقند و هر آنچه وراء جیحون است او را باشد و آنچه از این نیمهء جیحون است ابوعلی را مقرر دارند (ترجمهء تاریخ یمینی ص 83 ) وزآن نیمه عابد سرش پرغرور ترش کرده ابرو به فاسق ز دورسعدی که افتد که زین نیمه هم سروری بماند گرفتار در چنبریسعدی || جامه که نیم تن را پوشد (رشیدی) جامهء کوتاه و این متعارف هندوستان است (آنندراج) نصفه آرخالق (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ||) برقع (برهان قاطع) (رشیدی) (ناظم الاطباء) چیزی که بر روی پوشند (از برهان) (ناظم الاطباء ||) فالج نصف بدن (ناظم الاطباء (||) اصطلاح بنایی) نصف آجر یا خشت (ناظم الاطباء) و رجوع به آنندراج شود : طلب کرد چون نیمه آن بی وفا شود خوش از آن نیمهء دل مرا وحید (از آنندراج) - بر نیمهء؛ معادل نصف : خلعت هارون پنجشنبه هشتم جمادی الاولی سنهء 423 بر نیمهء آنچه خلعت پدرش بود راست کردند (تاریخ بیهقی ص 361 ) - دگر نیمه، دیگر نیمه؛ نصف آخر باقی مانده شق دیگر : گروهی به بهرام باشند شاد ز خسرو دگر نیمه گیرند یادفردوسی ببخشید نیمی از آن بر سپاه دگر نیمه بر گنج افزود شاهفردوسی به یک نیمه از روز خوردن بدی دگر نیمه زو کار کردن بدیفردوسی یک نیمه جهان را به جوانی بگشادی چون پیر شوی نیمهء دیگر بگشائی منوچهری چو نیمه است تنها زن ارچه نکوست دگر نیمه اش سایهء شوی اوستاسدی - دو نیمه؛ دو پاره دو تکه : یکی تیغ هندی بزد بر سرش ز تارک به دو نیمه شد تا برشفردوسی اگر بر جوشن دشمن زند تیغ به یک زخمش کند دو نیمه جوشن منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی، ص 65 ) ز بعد او زکریا بماند هفتصد سال بریده گشت به دو نیمه در میان شجر ناصرخسرو مه را دو نیمه کرده به دست چو آفتاب سایه نه بر زمینش و از ابر سایه بانخاقانی - یک نیمه؛ نصف نصفی یک دوم نیمی : من از پادشاهی آباد خویش نه برگیرم از گنج یک نیمه بیشفردوسی - نیمهء پسین؛ نصف مؤخر (فرهنگ فارسی معین) از کمر به پایین در انسان و حیوان :نیمهء پیشین از گوشت جانوران چون گردن و سینه و دست بهتر باشد از نیمهء پسین زود گوارتر (ذخیرهء خوارزمشاهی) - نیمهء پیشین؛ نصف مؤخر (فرهنگ فارسی معین) از کمر به بالا در انسان و حیوان رجوع به نیمه پسین در سطور قبل شود: نیمهء پیشین از شکل ثور (التفهیم از فرهنگ فارسی معین) - نیمهء دینار؛ کنایه از لب معشوق (از آنندراج) (ناظم الاطباء) رجوع به نیم دینار شود : دوش گرفتم به لب نیمهء دینار تو چشم تو با گوش گفت زلف تو در تاب شد خاقانی (از آنندراج ||) - کنایه از بوسه ماچ (ناظم الاطباء) (از آنندراج) - نیمهء قندیل [ عیسی ]؛ کنایه از ماه نو (آنندراج) : نیمهء قندیل عیسی بود یا محراب او یا مثال طوق اسب شاه صفدر ساخته خاقانی (از آنندراج) - نیمه کردن؛ نصف کردن (ناظم الاطباء (||) - اصطلاح بنایی) آجر را به دو بخش مساوی از وسط به معنی جهت، nemag ، به معنی بخش، سهم، جهت بلوچی nemak : شکستن آجر را به نیمه آجر تبدیل کردن ( 1) - پهلوی از حاشیهء برهان قاطع چ معین) ) nima : به معنی نصف شهمیرزادی nemai : سمت، طرف قیاس شود با افغانی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.