نیم خیز
(نف مرکب) نیم راست درست راست نشده (ناظم الاطباء) حالت بین نشسته و خاسته که به عزم برخاستن از جایش حرکتی کرده است و کام برنخاسته است || سبزه ای که تکانی به خاک داده است دمیدن و بالیدن را || نوخاسته تازه پدید آمده : تازگیش را کهنان در ستیز پرخطر او ز آن خطر نیم خیزنظامی - نیم خیز شدن؛ با نصف تن برخاستن (یادداشت مؤلف) نیمه تمام از جا برخاستن به احترام کسی (فرهنگ عامیانهء جمال زاده از فرهنگ فارسی معین) پیش پای تازه واردی برای کرنش و احترام تکانی به خود دادن تظاهر به قیام را - نیم خیز کردن؛ نوعی از تعظیم و آن نیم قد برخاستن بود (آنندراج) برخاستن به احترام کسی نه به تمام قامت برخاستن از جای نه به تمام بالا (یادداشت مؤلف) نیمهء بدن را از زمین بلند کردن در تواضع و جز آن (ناظم الاطباء).