نیش

معنی نیش
(اِ)( 1) مبضغ (ذخیرهء خوارزمشاهی) افزاری بود به صورت نیش که بدان رگ گشایند (انجمن آرا) نیشتر نشتر تیغ مفصد مشرط (یادداشت مؤلف) : گفت فردا نیش آرم پیش تو خود بیاهنجم ستیم از ریش تورودکی گرت بهره نوش است بی نیش نیست دلی نیست کز نیش او ریش نیست فردوسی به دیدارش هرکس که نباشد خوش و خرم شود هر مژه در چشمش نیشی و نصالی فرخی نیش بگرفت و گفت عز علیک اینچنین دست را که یارد خستعنصری خر خمخانه را ناسور پیدا گشت و بیطارم به نیش از سقبه آن ناسور یک هفته بر دارم سوزنی خاقانی را به نیش مژگان بس کز رگ جان گشاده ای دمخاقانی نیش مژگان چنان زدی به دلم که سر نیش در جگر بشکستخاقانی رگ را سر نیش یاد نارم چون بالش پرنیان ببینمخاقانی نیشی بداده بود زهرآلود تا سلطان را بدان فصد کند (راحه الصدور) چو خون در تن ز عادت بیش گردد سزای گوشمال نیش گرددنظامی ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی نیش را ناگاه بر لیلی زنیمولوی طفل می ترسد ز نیش و احتجام مادر مشفق در آن غم شادکاممولوی عاقبت درد دل به جان برسید نیش فکرت به استخوان برسیدسعدی مرا خود دلی دردمند است و ریش تو نیزم مزن بر سر ریش نیشسعدی || آلت زهر ریختن کژدم و زنبور و امثالها (سروری) سوزن گونه ای که بر دم زنبور و کژدم و بیشتر گزندگان است زدن را و زهر ریختن را حمه ابره (یادداشت مؤلف) : گرت بهره نوش است بی نیش نیست دلی نیست کز نیش او ریش نیست فردوسی شد مژه گرد چشم او ز آتش نیش و دندان کژدم و کربشعنصری یکی چون مرغ پرنده ولیکن پرش اندیشه یکی مانندهء کژدم ولیکن نیش او در فم ناصرخسرو نیش نهان دارد در زیر نوش سوسن خوشبویش چون سوزن است ناصرخسرو درختی شگفت است مردم که بارش گهی نیش و زهر است و گه نوش و شکّر ناصرخسرو نیش عقرب شده و قوس قزح هم کمان هم سر پیکان اسدخاقانی نه کژدم سر نیش زد عالمی را که او را وبال آمد آن نیش کو زدخاقانی به زنبورهء تیر زنبورنیش شده آهن و سنگ را روی ریشنظامی هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زآن نیش و زین دیگر عسل مولوی من خود از کید عدو باک ندارم لیکن کژدم از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش سعدی دگر ره گر نداری طاقت نیش مکن انگشت در سوراخ کژدمسعدی خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیخته ست نوش می خواهی هلا گر پای داری نیش را سعدی به جور حاسدان نتوان حذر کردن ز عشق او کسی کو انگبین جوید چه باک از نیش زنبورش اوحدی آفرینندهء خزان و بهار نوش با نیش ساخت گل با خارمکتبی || زهر (سروری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) مقابل نوش (انجمن آرا) رجوع به شواهد ذیل معنی قبلی شود || کنایهء توهین آمیز تعریض اهانت آمیز (فرهنگ فارسی معین) رجوع به نیش زدن در سطور ذیل شود || نوک و تیزی سر خنجر و کارد (انجمن آرا) تیزی سر هر چیز را گویند همچو نیش کارد و خنجر (برهان قاطع) نوک تیز خنجر و شمشیر و جز آن : بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزادباباطاهر || نوک باریک و تنک چیزی مانند نیش قلم (یادداشت مؤلف) رجوع به معنی قبلی شود || سُک چوب نوک تیز یا چوبی که بر نوک سیخی از آهن است راندن ستور را (یادداشت مؤلف) سیخ سیخونک : چو بینی آن خر بدبخت را ملامت نیست که برسکیزد چون من فروسپوزم نیش لبیبی بی جرم و جنایتی که از من دانی چون پیر خر از نیش ز من ترسانیفرخی || دندان دراز نوک دار که به هر دو جانب دهان سباع و خوک و غیره باشد (غیاث اللغات) آزم ناب یشک دندان تیز (یادداشت مؤلف) هر یک از چهار دندان نوک تیز جلو دهان دو عدد در بالا و دو عدد در پائین ناب ضرس الکلب دندان بادام شکن (فرهنگ فارسی معین)( 2) : هرکه او مجروح گردد یک ره از نیش پلنگ موش گرد آید بر او تا کار او یک جا کند منوچهری بانگ او کوه بلرزاند چون شیههء شیر سم او سنگ بدرّاند چون نیش گراز منوچهری || در تداول، توسعاً به معنی دهان است (فرهنگ فارسی معین) رجوع به نیش باز کردن و نیش باز شدن در ترکیبات نیش در سطور بعد شود || نشان( 3) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) علامت (ناظم الاطباء ||) علم و رایت( 4) (ناظم الاطباء||) نوعی خرما که آن را خرمای ابوجهل گویند (از برهان ||) توسعاً به معنی نیش زدن هم آمده است : نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این استسعدی محرم کیشم نئی به خویشم بگذار مرهم ریشم نئی ز نیشم بگذرقاآنی - به نیش زدن؛ نیش زدن : من خود از کید عدو باک ندارم لیکن کژدم از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش سعدی - به نیش کشیدن؛ به دندان کندن گوشت نیم پخته از استخوان و امثال آن (یادداشت مؤلف ||) - بدندان گرفتن در تحقیر و مزاح در مورد کسی که شخصی یا چیز مطلوب خود را بردارد و با خود برد گویند: به نیش کشید و برد، در مقام تشبیه به گربه که بچه اش را به دندان گیرد و جابجا کند - به نیش گرفتن؛ نیش زدن گزیدن : بشد مرد دانا پی کار خویش گرفتند یک روز [ زنبوران ] زن را به نیش سعدی - نیش باز کردن؛ خنده ای خنک و بی مزه و نادلنشین کردن - نیش باز شدن؛ خندان شدن از خوشحالی خنده کردن لبان کسی تا بناگوش بازشدن فراخ خندیدن به نشانهء خوشحالی (فرهنگ عامیانهء جمال زاده از فرهنگ فارسی معین) - نیش خوردن؛ گزیده شدن به نیش آزرده گشتن : گفتن از زنبور بی حاصل بود با یکی در عمر خود ناخورده نیشسعدی به نیشی که خوردم چه مایه نوش آوردم (گلستان سعدی) - نیش زدن؛ به نیشتر زدن : سنان جور بر دل ریش کم زن چو مرهم می نسازی نیش کم زن ناصرخسرو زند بر هر رگی فصاد صد نیش ولی دستش بلرزد بر رگ خویشنظامی نه نیشی می زند دوران گیتی که آن را تا قیامت نیست مرهمسعدی شعر خون بار من ای باد بدان یار رسان که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم حافظ || - گزیدن با نیش آزردن چنانکه زنبور و عقرب با نیش زهر در تن فروکردن چنانکه زنبور (یادداشت مؤلف) : نه کژدم سر نیش زد عالمی را که او را وبال آمد آن نیش کو زدخاقانی اگر خود مار ضحاکی زند نیش چو در خیل فریدونی میندیشنظامی نیش در آن زن که ز تو نوش خورد پشم در آن کش که ترا پنبه کردنظامی زنبور درشت بی مروت را گوی باری چو عسل نمی دهی نیش مزنسعدی سر تشنیع نداری طلب یار مکن مگست نیش زند گر طلب نوش کنیسعدی بی هنر را دیدن صاحب هنر نیش بر دل می زند چون کژدمیسعدی || - سر برآوردن دمیدن اندکی روییدن چیزی، چون نیش زدن سبزه از خاک، یا نیش زدن شکوفه از شاخ یا نیش زدن دندان از لثه (از یادداشت های مؤلف ||) - به کنایت ها کسی را آزردن (یادداشت مؤلف) رجوع به نیش زبان زدن شود - نیش شکستن در دل؛ تحمل طعن کردن : نوش دادم به کسان نیش شکستم در دل تا چو زنبور عسل صاحب شانم کردند صائب (از آنندراج) - نیش فروبردن؛ نشتر زدن نیش زدن : جزع تو در دل هزار نیش فروبرد لعل تو جان را هزار کار برآوردخاقانی - نیش فروزدن؛ نیش زدن : شنیدی که زنبور کافر بمیرد هرآنگه که نیشی به مردم فروزدخاقانی -امثال: نوش و neksh به معنی چوب سرتیز و سیخ، از ریشهء nekshana : خواهی نیش می باید چشید ( 1) - قیاس شود با هندی باستان nshtir : ارمنی ؛neshtar وnashtar ، به معنی نیش هر جانور زهردار و نشتر nesh : به معنی سوراخ کردن افغانی nikshati از حاشیهء برهان قاطع چ معین) ) neshtar : ناشی شده) فارسی nishtir* به معنی نشتر (از یک کلمهء پهلوی nshtark و موسوم است و (Unicuspide) « یک کوسپیدی » 2) - دندانی که در فکین انسان در طرفین ثنایای کناری قرار دارد و به دندان ) تعدادش در فکین کلیهء جانوران دندان دار چهار است تاج دندان نیش مخروطی شکل و ریشه اش از دندانهای دیگر طویل تر و محکمتر و بیشتر است در بعضی حیوانات خصوصاً گوشتخواران دندانهای نیش نمو خارق العاده می کند و حتی از دهان خارج می به معنی [ :« ی» نیش با اول مکسور [ یعنی با مصوِّت » : شود و عضو دفاعی و حمله ای جانور به شمار می آید ( 3) - جهانگیری آرد مؤلف برهان نیشان را جمع « نشان باشد، مولانا مظهر گفته: بیناست آنچنانکه ببیند به روی سنگ نیشان پای مور به شبهای تارْ اسب نیش پنداشته است ( 4) - این معنی را هم ناظم الاطباء به دلالت معنی قبلی وضع کرده است.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.