نیزه بازی
[نَ / نِ زَ / زِ] (حامص مرکب)مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه (یادداشت مؤلف) عمل نیزه باز : چو بالای نیزه درازی گرفت در آن معرکه نیزه بازی گرفتنظامی در قلب نیزه بازی مژگان آن پری خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست کمال خجندی (از آنندراج ||) کلاشی با فنون مخصوصه عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی عمل نیزه باز (از یادداشتهای مؤلف) رجوع به نیزه باز (معنی دوم) شود.