نیرنگ ساز
[نَ / نِ رَ] (نف مرکب)افسونگر (آنندراج) ساحر || حیله گر مکار محتال محیل : چنین گفت ابلیس نیرنگ ساز که جاوید زی شاد و گردن فرازفردوسی هم از جنگ و پیکار با خوشنواز ز رای چنان مرد نیرنگ سازفردوسی جهان دام داری است نیرنگ ساز هوای دلش چینه و دام آزاسدی کسی کو به دنبال نیرنگ ساز شتابید از راه خود ماند باز ||؟ شعبده باز (آنندراج) (ناظم الاطباء) شعبده گر : مشعبد شد این خاک نیرنگ ساز که هم مهره دزد است و هم مهره بازنظامی بفرمود قیصر به نیرنگ ساز که پیش آرد اندیشه های درازنظامی || چاره گر مدبر : به جای آر صد مرد نیرنگ ساز بکن چاه و بر باد مگشای رازنظامی.