نهیم
[نَ] (ع ص) نیک آزمند خوردن و گرسنه چشم که سیر نشود (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) که به نَهَم مبتلاست (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) رجوع به نَهِم شود (|| اِ) آوازی است و توعدی و زجری (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) صوتی است شبیه زحیر صوت توعد و زجر شبه انین (از متن اللغه ||) بانگ شیر و فیل (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) صوت فیل (از متن اللغه (||) مص) زجر کردن به بانگ و راندن در راه ستور را (از منتهی الارب) نهم نهمه (متن اللغه) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) رجوع به نَهم شود || غریدن و بانگ کردن فیل نهم (منتهی الارب) (از متن اللغه) رجوع به نَهم شود.