نهم
[نَ هَ]( 1) (ع مص) بسیار شدن اکل و خوراک کسی (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) نهیم (متن اللغه ||) آزمند چیزی گردیدن (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه) سخت حریص شدن (تاج المصادر بیهقی ||) آزمند و حریص گشتن درخوردن طعام و سیری و چشم سیری از غذا نداشتن نهامه (از اقرب الموارد) زیاد شدن میل و شهوت کسی به غذا (از متن اللغه) نیک آزمند گردیدن به طعام و پرنگردیدن چشم بسیارخوار و سیر نشدن (از منتهی الارب) سخت حریص شدن در خوردن (زوزنی) ||همت کسی در چیزی رسیدن و رغبتش بدان فزونی گرفتن (از اقرب الموارد) ( 1) - در اقرب الموارد به سکون دوم [ نَ ] ضبط شده است.