نهم
[نَ] (ع اِ) آوازی و سرزنشی و توعدی که بدان شتر و جز آن را زجر کنند (منتهی الارب) توعد (|| مص) زجر کردن به بانگ و راندن ستور را در راه نهمه (از منتهی الارب) بانگ زدن و زجر کردن شتر را تا تندتر رود (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) نهیم (اقرب الموارد) (متن اللغه) راندن به عنف (زوزنی ||) سنگریزه و جز آن انداختن به انگشتان و راندن بدان (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) حصی و مانند آن افکندن (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) سنگ انداختن به سر انگشت (تاج المصادر بیهقی) ||غریدن و بانگ کردن فیل نهیم (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه ||) نحم گلو روشن کردن (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).