نهد
[نَ] (ع اِ) هرچیز بلند و برآمده (منتهی الارب) ناتی ء و مرتفع از هر نوعی (از متن اللغه) شی ء مرتفع (اقرب الموارد ||) ثدی پستان را گویند بسبب برآمدگی آن (از اقرب الموارد ||) شیر بیشه (منتهی الارب) اسد (متن اللغه) (اقرب الموارد ||) زبد (اقرب الموارد) نهید نهیده نهده (متن اللغه) رجوع به نهده شود (|| ص) جوانمرد که به معضلات امور آهنگ نماید (منتهی الارب) مرد کریم که به معالی امور برخیزد (از متن اللغه) (از اقرب الموارد ||) اسب نیکو تندار پرگوشت بلند اطراف (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) اسب بلند (مهذب الاسماء) اسب بلند و توزی (دستورالاخوان ||) زورمند درشت اندام قوی ضخم (از متن اللغه) (از اقرب الموارد (||) مص) برخاستن بسوی دشمن نهود نَهَد (از منتهی الارب) برخاستن و به قتال با دشمن آغازیدن (از متن اللغه) قد علم کردن و به پیکار خصم شتافتن نَهَد (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ||) بزرگ شمردن یا بزرگ کردن هدیه را (از منتهی الارب) بزرگ داشتن هدیت را (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) نَهَد (اقرب الموارد ||) شکل گرفتن و برآمدن بر سینهء دخترکان نهود (از متن اللغه) رجوع به نهود شود.