نول
(اِ) منقار مرغان (رشیدی) (از بحر الجواهر) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) (مؤیداللغات) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) نوک نک تک شند چِنگ : هر چه جز عشق است شد مأکول عشق دو جهان یک دانه پیش نول عشقمولوی حرص بط آمد که نولش در زمین در تر و در خشک میجوید دفینمولوی کرمگی گر ز آب بنمودی نول( 1) کردی دراز و بربودیجامی || گرداگرد دهان (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) گرداگرد بیرون دهان (اوبهی) نس (اوبهی) فرنج بتفوز پوز زفر لفج (یادداشت مؤلف) : من پیرم و فالج شده ام اینک بنگر تا نولم کژ بینی و کفته شده دندان( 2) عسجدی (یادداشت مؤلف ||) لوله و نایژهء صراحی و مشربه و گردن صراحی (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) نایژهء مشربه و کوزه (از غیاث اللغات) : کوزه که نبود ره نولش فراخ زو نجهد جز نم باریک شاخ امیرخسرو (از فرهنگ خطی ||) هر چیز که بر آن تکیه میکنند و بدان « تانول » پشت میدهند || ورطه گرداب (ناظم الاطباء) ( 1) - ن ل: نوک، و در این صورت شاهد نول نیست ( 2) - فرهنگها بغلط را یک کلمه گمان کرده اند (یادداشت مؤلف).