نوکر

معنی نوکر
[نَ / نُو کَ]( 1) (ص، اِ)( 2) چاکر (غیاث اللغات) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) خدمتکار خوب (انجمن آرا) خدمتکار فرمانبردار (ناظم الاطباء) ملازم (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) گماشته خدمتکار مرد مقابل کلفت (از فرهنگ فارسی معین) خادم خدمتگزار فرمانبر زیردست که آمادهء خدمت و مطیع فرمان است : چند نوبت شاه معظم رکن الدین محمود با نوکران خود در نواحی سجستان می آمد و در اطراف سیستان خرابی می کرد تا یک نوبت با صد سوار از نوکران خود به پشت شهر آمد (تاریخ سیستان) چون به یکدیگر رسیدند او با صد سوار از نوکران خود بر این یکهزار سوار حمله کرد (تاریخ سیستان) پادشاه با ایشان عتاب فرمود نوکران ایشان نیز نرفتند( 3) (جهانگشای جوینی) هولاکوخان به وقت انصراف از شام ایلچی مغول را با چهل نوکر به رسالت مصر فرستاد (جهانگشای جوینی) نوکرانی نیز نیکو دارم اما هیچیک بر سرش دستار و در تن جبه در پا هیچ نیست لاجرم از گفتگوی نوکران در خانه ام جز حدیث سرد و تشنیع و تقاضا هیچ نیست سلمان ساوجی آنگاه نوکران خود را مکمل و مسلح گردانیده همه تراکمه را بگرفت (حبیب السیر) بوسیلهء اسبی که از آن جانب نوکرانش در آب افکندند به ساحل نجات خرامید (حبیب السیر) - نوکر چریک؛ نوکرانی که در فوج هنگام ضرورت بسخره ملازم گیرند و بعد اختتام جنگ آنها را معزول سازند (آنندراج) (از سفرنامهء شاه ایران ||) رفیق دوست رجوع به معنی قبلی شود || مشاور متداول است رجوع به نوکر باب و نوکری کردن « نوکر دولت » ||عضو ادارهء دولتی (فرهنگ فارسی معین) بدین معنی معمو شود || نام پادشاهی بوده است( 4) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) - امثال:نوکر بی جیره و مواجب تاج سر آقا است نوکر حاکم است هرچه خواهد میتواند بکند نوکر خودمم [ : خودم هستم ] و آقای خودم نوکر ما نوکری داشت نوکر او چاکری داشت نوکر نو، تیزرو ( 1) - برهان قاطع و غیاث اللغات (نقل از سروری و کشف اللغات و بهار عجم) کلمهء نوکر را به ضم اول ضبط کرده اند نوکر بالفتح، چاکر به زبان ترکی؛ زیرا که چنگیز پسر خود تولی خان را نوکر می » : و ناظم الاطباء به ضم و فتح هر دو رشیدی آرد نوکر ] به ضم اول خطاست، به فتح است این لغت ]» : هدایت مؤلف انجمن آرا آرد « گفت و چنگیز غیر از ترکی نمی دانست مستخدم)، هندی: )nokar : 629 آمده - 2) - در هابسن جابسن صص 628 ) « ترکی مغولی است و به معنی خدمتکار خوب است به معنی: گماشته و وابسته و رفیق است در جغتائی: نوکر به معنی: nukur : در مغولی ،Schmidt از فارسی به قول ،naukar آمده در حبیب السیر (چ 1، تهران، جزو 3 « نوکاری » و « نوکار » دوست، رفیق، مشاور، مشتری و خادم است در جهانگشای جوینی شاید مرکب از » : آمده (از حاشیهء برهان قاطع چ معین) مرحوم دهخدا در چند مورد یادداشت فرموده اند « نوکر » ج 2 ص 92 ) مکرر نوکر [ در عربی ] » : مؤلف معجم متن اللغه آرد « ناو و کار که به معنی جاشوی امروزین بوده و توسعاً به معنی خدمتکار آمده است کلمه ای دخیل و شاید اص فارسی باشد، در صبح الاعشی به معنی رفیق آمده است و در زمان ما در عراق به معنی خادم و تابع 3) - چنین است در فیش هائی که از جهانگشای جوینی موجود بود رجوع به حاشیهء قبلی، نقل از برهان قاطع چ ) « مستعمل است معین شود ( 4) - نام پادشاهی نبوده است چنگیزخان مغول پسر خود تولی خان را نوکر میگفت و چنگیز غیر از ترکی مغولی چیزی نمی دانست (از انجمن آرا) (از رشیدی).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.