نواب
[نَوْ وا] (ع ص) بسیار نیابت کننده (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء ||) نایب وکیل : و خود را [ خواجه اسماعیل ]نواب ایشان [ فرزندان امیر یوسف ] داشت (تاریخ بیهقی ص 254 ||) از القاب شاهزادگان است، خواه نرینه یا مادینه (ناظم الاطباء) عنوانی که در ایران عهد صفویه و قارجایه به شاهزادگان و گاه شاهان اطلاق می شده( 1) (از فرهنگ فارسی معین) - نواب اشرف؛ عنوانی که در مورد شاه به کار می رفته( 2) (از فرهنگ فارسی معین) در راه به خدمت نواب اشرف [ شاه اسماعیل ] رسیده (عالم آرای شاه اسماعیل، از فرهنگ فارسی معین) - نواب والا؛ عنوانی که درمورد شاهزادگان والامقام استعمال می شده|| عنوانی که در هندوستان به امیران و راجه ها اطلاق می گردیده( 3) (از فرهنگ فارسی معین ||) پاسبان سپاهیان(؟) (ناظم الاطباء) 1) - این کلمه بدین معانی به ضم اول [ نُوْ وا ]نیز استعمال شده است رجوع به فرهنگ فارسی معین شود ( 2) - این کلمه بدین ) معانی به ضم اول [ نُوْ وا ]نیز استعمال شده است رجوع به فرهنگ فارسی معین شود ( 3) - این کلمه بدین معانی به ضم اول [ نُوْ وا ]نیز استعمال شده است رجوع به فرهنگ فارسی معین شود.