نمک سود
[نَ مَ] (ن مف مرکب) هرچیزی را گویند که بر آن نمک پاشیده باشند عموماً (برهان قاطع) (آنندراج) نمک سوده || گوشت قدید و کباب گوشت قدید را گویند خصوصاً (برهان قاطع) (آنندراج) گوشت خشک کردهء نمک پاشیده برای نگاه داشتن (فرهنگ خطی) گوشت که شرحه شرحه کنند و بر آن نمک و ابازیر پاشند (یادداشت مؤلف) گوشت کهنه و خشکیده و نمک زده مقابل گوشت تر و تازه : نداری نمک سود و هیزم نه نان نه شب دوک ریسی همی چون زنان فردوسی نماندم نمک سود و هیزم نه جو نه چیزی پدید است تا جو دروفردوسی و دایه را باید از نمک سود و غذاهای بد پرهیز کند (ذخیرهء خوارزمشاهی) گوشت نمک سود گرم و خشک باشد به سبب نمک و دیر گوارد (ذخیرهء خوارزمشاهی) ما که از دست روح قوت خوریم کی نمک سود عنکبوت خوریمسنائی بسا تشنه که بر پندار بهبود فریب شوره ای کردش نمک سودنظامی کبابی باید این خوان را نمک سود مگس در پای پیلان کی کند سودنظامی چو مستی مرد را بر سر زند دود کبابش خواه تر خواهی نمک سودنظامی - نمک سود کردن؛ نمک پاشیدن نمک زدن (ناظم الاطباء) به نمک آغشتن در نمک خواباندن در نمک پروردن.