نماء
[نَ] (ع مص)( 1) گوالیدن (از منتهی الارب) افزون شدن (دهار) نمو زیاد شدن و افزون شدن مال و جز آن (از اقرب الموارد) ||بلند برداشتن و سیر افروختن آتش را (از منتهی الارب) بلند برافروختن و شعله ور ساختن آتش را (از اقرب الموارد ||) فربه شدن مردم || برآمدن و بلند گردیدن آب || برآمدن و افزون شدن رنگ (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) غلیظ و پررنگ شدن سیاهی خضاب بر دست و موی و پررنگ و سیاه شدن مرکب بعد از نوشتن (از اقرب الموارد ||) گران گردیدن نرخ (از منتهی الارب) بالا رفتن و گران شدن قیمت (از اقرب الموارد ||) برداشتن حدیث و خبر به کسی || برداشته شدن سخن و حدیث || سخن رسانیدن به وجه نیکوئی و اصلاح (منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) منسوب نمودن به سوی کسی (از منتهی الارب) نسبت دادن کسی را به پدرش (از اقرب الموارد ||) ناپدید شدن شکار و مردن آن در جائی دور از چشم شکارچی (از اقرب الموارد (||) اِمص) افزونی (دهار) زیادت برکت گوالش (یادداشت مؤلف) نما ( 1) - نَمی یَنْمی نَمْیاً و نَمیّاً و نَماءً و نَمیَّهً (اقرب الموارد).