نگارنده
[نِ رَ دَ / دِ] (نف) نویسنده (آنندراج) (ناظم الاطباء) منشی کاتب (یادداشت مؤلف ||) مؤلف (یادداشت مؤلف ||) نقاش (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از منتهی الارب) صورتگر که صورت چیزی یا کسی را رسم و نقاشی کند : ز لشکر سواری مصور بجست بدو گفت یکی صورتی کن نگارنده بشنید از او برنشست به فرمان مهتر میان را ببستفردوسی برآرندهء سقف این بارگاه نگارندهء نقش این کارگاهنظامی چون نگارنده این رقم بنگاشت هرکه این دید جانور پنداشتنظامی هرکه نگارندهء این پیکر است بر سخنش زن که سخن پرور استنظامی || صورت بخش مصور (یادداشت مؤلف) نقشبند کنایه از آفریدگار و خالق : توانا و دانا و داننده اوست خِرَد را و جان را نگارنده اوستفردوسی نگارندهء چرخ گردنده اوست فزایندهء فرهء بنده اوستفردوسی نگارندهء گونه گون جانور فروزندهء انجم و ماه و خورنظامی برآرندهء آسمان کبود نگارندهء کوه و صحرا و رودنظامی نگارنده دانم که هست از درون نگاریدنش را ندانم که چوننظامی نگارندهء کودک اندر شکم نویسندهء عمر و روزی است هم سعدی خالق خلق و نگارندهء ایوان رفیعی فالق صبح و برآرندهء خورشید منیری سعدی - نگارندهء غیب؛ خدای تعالی (یادداشت مؤلف) : ساقیا جام میم ده که نگارندهء غیب نیست معلوم که در پردهء اسرار چه کرد حافظ.