اباد الله
[اَ دَلْ لاه] (ع جملهء فعلیهء نفرینی)خدا براندازد. خدا نیست کناد :
اشکمش گفتی جواب بی طنین
که اباد الله کیدالکافرین.مولوی.
- اباده الله؛ نیست کناد خدای او را.
اشکمش گفتی جواب بی طنین
که اباد الله کیدالکافرین.مولوی.
- اباده الله؛ نیست کناد خدای او را.