نقاهت
[نَ هَ] (از ع اِمص) برخاستن از بیماری نقه نقوه (یادداشت مؤلف) نقاهت که معمو به معنی بیماری استعمال می شود در لغت به « سرور » بر وزن « نقوه » و « فرح » بر وزن « نقه » نیست بلکه « نقاهت » معنی فهمیدن است و مصدر فعل نقه به معنی بهبود توأم با ضعف است (از نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز) رجوع به نقه شود (|| اِمص) به شدگی از بیماری و ضعف و سستی و کسالت پس از برخاستن از بیماری (ناظم الاطباء) از بیماری برخاستگی بهتری از بیماری (یادداشت مؤلف) رجوع به نقاهه شود.