نقاب
[نَقْ قا] (ع ص) سوراخ کننده نقب کننده (غیاث اللغات) (آنندراج) زمین کن نقب زن (یادداشت مؤلف) نقب زننده شکاونده شکاونه (ناظم الاطباء) : نقب زدم بر لبت روی تو رسوام کرد کآفت نقاب هست صبحدم و آفتاب خاقانی به چار پارهء زنگی به باد هرزهء دزد به بانگ زنگل نباش و کم کم نقابخاقانی بس نقب کافکندم نهان بر حقهء لعل بتان صبح خرد چون شد عیان نقاب پنهان نیستم خاقانی گنجی که چنین حصار دارد نقاب در او چکار داردنظامی چرا می باید ای سالوک نقاب در آن ویرانه افتادن چو مهتابنظامی || معدن چی (ناظم الاطباء ||) نافذ در کارها (از المنجد) (از اقرب الموارد) دانا به کارهای پوشیده (یادداشت مؤلف ||) بحث کننده و کاوش کننده از اخبار (ناظم الاطباء) که در بحث و جستجو مبالغه کند (از المنجد).