نفل
[نَ فَ] (ع اِ) غنیمت (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (اقرب الموارد) (متن اللغه) فی ء (یادداشت مؤلف ||) هبه (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (متن اللغه ||) زیادت (از اقرب الموارد) برتری، گویند: لهذا نفل علی هذا؛ ای زیاده( 1) (از اقرب الموارد) ج، انفال، نفال || گیاهی است بهترینِ تَرَها( 2) گلش زرد و خوشبوی و فربه کن اسبان را (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) شبدر (یادداشت مؤلف) واحد آن نفله (از اقرب الموارد ||) در فقه، آنچه از غنیمت که امام بیش از سهم دیگران به یکی از سپاهیان اختصاص دهد (از کشاف اصطلاحات الفنون) سهم یکی از غنیمت بران که به علتی بیش تر از سهام دیگران است، جاسوسان و فرماندهان قشون از جمله اشخاصی هستند که مستحق نفل می باشند (یادداشت مؤلف) 1) - و منه النافله لانها زائده علی الفریضه (اقرب الموارد) ( 2) - نبت من احرار البقول (اقرب الموارد) ).