نفاذ
[نَ] (ع مص)( 1) گذشتن تیر از آنچه بدان آید (ترجمان علامهء جرجانی ص 100 ) گذشتن تیر از جائی که بدان رسد (غیاث اللغات) بیرون گذشتن تیر از آنچه برآن برآید (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) گذشتن چیزی از چیزی و رها شدن آن از آن (منتهی الارب) (آنندراج) درگذشتن تیر از جائی که رسد یا بیرون آمدن سر تیر به طرف دیگر و تمام آن در اندرون بودن (آنندراج ||) روان شدن فرمان (ترجمان علامهء جرجانی ص 100 ) جاری شدن فرمان و نامه (غیاث اللغات) روان شدن حکم (بهار عجم) (از آنندراج) روان شدن قضا و فرمان و آنچه بدان ماند (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی (||) اِ) در اصطلاح قافیه، نام حرکت وصل است وقتی که خروج، به او پیوندد و حرکت خروج و مزید را نفاذ نیز گویند (از غیاث اللغات (||) اِمص) اصطلاح فقهی، ترتب اثر بر تصرف مانند ترتب ملکیت بر بیع ( 1) - نفاذ به فتح نون است، ولی بعضی ها به کسر اول [ نِ ] نیز تلفظ کنند (از نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز).