نعیق
[نَ] (ع اِ) بانگ زاغ (آنندراج) (غیاث اللغات) آواز کلاغ بی آنکه گردن بکشد، خلاف نعیب بانگ کلاغ غارغار کلاغ نغیق (یادداشت مؤلف) : نعیق تو بسیار ما را عشیقی نباید به یک دوست چندین نعیقامنوچهری گفتی نعیق غراب البین در پردهء الحان اوست (گلستان سعدی ||) صیحه بانگ || بانگ شبان به گوسفندان (یادداشت مؤلف (||) مص) بانگ کردن شبان گوسپندان خود را و زجر نمودن (آنندراج) بانگ بر گوسفندان زدن (دهار) (تاج المصادر بیهقی) بانگ شبان به گوسفندان زدن (ترجمان علامهء جرجانی ص 100 ) نعق نعاق نعقان (متن اللغه) رجوع به نعق شود || بانگ کردن کلاغ (تاج المصادر بیهقی) نعاق (از متن اللغه) رجوع به نعق و نعاق شود.