اسلاف
[اِ] (ع مص) هموار کردن زمین را بماله. (منتهی الارب). || بها پیش دادن. (منتهی الارب). بیع سلف کردن. سلف دادن. مالی را به بیع سلف خریدن. || پیش فرستادن. || بچهل وپنج سالگی رسیدن زنی: اسلف المرأه و هی مسلف. (منتهی الارب). || از پیش رفتن. (ترجمان القرآن علامهء جرجانی).