نصیحت

معنی نصیحت
[نَ حَ] (از ع، اِ) پند اندرز وعظ موعظه (ناظم الاطباء) پند بی آمیغ موعظت خیرخواهی نکوخواهی (یادداشت مؤلف) نصیحه : آنچه به وقت وفات پدر ما امیر ماضی رحمه الله علیه کرد و نمود از شفقت و نصیحت ها که واجب داشت نوخاستگان (از تاریخ بیهقی ص 332 ) من آنچه واجب است از نصیحت و شفقت بجای آرم تا نگرم هر چه رود (تاریخ بیهقی ص 148 ) حقا که من این از خویش می گویم بر سبیل نصیحت (تاریخ بیهقی ص 685 ) نصیحت پدرانه ز من نکو بشنو مگرد گرد هنر هیچ کآفت است هنر مسعودسعد هر که بر پادشگاه نصیحت بپوشاند خود را خیانت کرده باشد (کلیله و دمنه) هر سخنی که از سر نصیحت و شفقت رود بر اداء آن دلیری نتوان کرد (کلیله و دمنه) ممکن است که او را به نصیحت من فرجی حاصل آید (کلیله و دمنه) نصیحت بر ملا فضیحت باشد (کیمیای سعادت) فراوان سخن باشد آگنده گوش نصیحت نگیرد مگر در خموشسعدی هر که خود را نصیحت نکند به نصیحت دیگران محتاج است (گلستان) بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول من گوش استماع ندارم لمن یقولسعدی نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا راحافظ - نصیحت بازگرفتن؛ از پند و اندرز دادن بازایستادن از راهنمائی و خیرخواهی و نصیحت گویی دریغ کردن دست از نصیحت کشیدن : هرچند چنین است از سلطان نصیحت بازنگیرم که خیانت کرده باشم تا خون وی و هیچکس نریزد (تاریخ بیهقی ص 178 ) در نرمی و سختی نصیحت بازنگیرم از او در هیچ جای (تاریخ بیهقی ص 316 ) - نصیحت پذیرفتن؛ سخن شنودن اندرز گوش کردن نصیحت شنیدن به پند و اندرز ناصح توجه و عمل کردن : خاندان شما قدیم است و اختیار نکنیم که بر دست من ویران شود نصیحت بپذیر و به صلح گرای (تاریخ بیهقی ص 202 ) ترا از بام قلعه به زیر اندازم تا دیگران نصیحت پذیرند و عبرت گیرند (گلستان) دیدم که نصیحت نمی پذیرد (گلستان) - نصیحت شنیدن؛ نصیحت پذیرفتن : هرگز جماعتی که شنیدند سِرّ عشق نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اندسعدی گوش دل رفته به آواز سماع نتوانم که نصیحت شنومسعدی هر که نصیحت نشنود سر ملامت شنیدن دارد (گلستان) - نصیحت کردن؛ نصح (ترجمان القرآن) اندرز دادن موعظه کردن (ناظم الاطباء) پند دادن کسی را به راه صواب و خیر دلالت ( و راهنمائی کردن نصیحه وعظ موعظه موعظه کردن : واجب است بر من فرمانبری و نصیحت کردن او (تاریخ بیهقی ص 315 گفتند که او قصیده ای گفته است و سلطان را نصیحت ها کرده در آن قصیده (تاریخ بیهقی ص 607 ) دل بانو موافق شد در این کار نصیحت کرد و پندش داد بسیارنظامی ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو در نظر سبکتکین عیب ایاز می کنیسعدی نصیحت کردن آسان است سرگردان عاشق را ولیکن با که می گوئی چو نتواند پذیرفتن سعدی یکی نصیحت درویش وار خواهم کرد که این موافق شاه زمانه می آیدسعدی پیری به میان جمع بنشست می کرد نصیحتی ز هر دست امیرحسینی ساداه - نصیحت گفتن؛ نصیحت کردن پند دادن اندرز کردن : کسی را نصیحت مگو ای شگفت که دانی که در وی نخواهد گرفتسعدی باری نصیحتش گفتند که از این خیال محال تجنب کن (گلستان) ای دوست نصیحتم چه گوئی دیوانه کجا سخن پذیردامینا - نصیحت نمودن؛ نصیحت گفتن پند دادن دلالت به خیر و صواب کردن : نصیحت نمود امت را و جهاد کرد در راه خدا (تاریخ بیهقی ص 308 ) - نصیحت نیوشیدن؛ نصیحت شنیدن سخن پذیرفتن نصیحت پذیرفتن : همچنان عاشق نباشد ور بود صادق نباشد هر که درمان می پذیرد یا نصیحت می نیوشد سعدی - امثال: ای حکیم اول نصیحت گوی نفس خویش را ملک بی نصیحت نتوان نگاه داشت نصیحت تلخ است || ملامت و سرزنش از روی دلسوزی و شفقت (ناظم الاطباء) رجوع به شواهد قبلی شود || خواستن نیکی برای دیگری و راهنمونی او به نیکی مناصحت نصح (یادداشت مؤلف) رجوع به شواهد ذیل معنی نخستین شود || علم اخلاق و آداب (ناظم الاطباء (||) مص) پند دادن اندرز کردن (یادداشت مؤلف) نصیحه رجوع به نصیحه شود : در راه که می راندیم شکایتی نکرد اما در نصیحت امیر سخنی چند بگفت که شفقتی سخت تمام دارد بر دولت (تاریخ بیهقی) و نیز رجوع به شواهد ذیل معنی اول شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.