نزهت
[نُ هَ] (ع اِمص) نُزْهه خوشحالی (غیاث اللغات از خیابان) (ناظم الاطباء) سُرور (ناظم الاطباء) دوری از ناخوشی و غمگینی (یادداشت مؤلف) خوشی خرمی تفرج رامش : هر روز یکی دولت و هر روز یکی عز هر روز یکی نزهت و هر روز یکی بار فرخی مجلس نزهت بسیج و چهرهء معشوق بین خانهء رامش تراز و فرش دولت گستران ؟ (از فرهنگ اسدی) ز نزهت و طرب و عز و شادکامی و لهو ز چنگ و بربط و نای و کمانچه و بگماز مسعودسعد بر مرکب نشاط دل و نزهت و سرور بادی سوار تا ابدالدهر شادکامسوزنی || تفرج گردش تفریح : هر دل که رخت نزهت در باغ رویت آرد دارد چراگه جان در زیر شاخ طوبی خاقانی جای نزهت نیست گیتی را که اندر باغ او نیشکر چون برگ سنبل زهر دارد در میان خاقانی اگر فرمان دهد شاه جهانگیر بر آن نزهت خرامد سوی نخجیرنظامی برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستانی توانم تصنیف کردن (گلستان) پسر گفت ای پدر فواید سفر بسیار است از نزهت خاطر و جرّ منافع (گلستان) وجوه و اشراف آل سعد را بر کنار رودخانهء قم سراها و کوشک ها بودند که به جهت نزهت و تفرج و ترفیه خاطر در آن می نشستند (تاریخ قم ص 35 ||) دوری از عیب خوبی (فرهنگ نظام) نکوئی بی عیبی دوری از عیب و زشتی (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ||) پاکیزگی (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات (||) ص) مجازاً، خوشی آور (فرهنگ نظام) رجوع به نزهت افزا شود (|| اِ) یکی از آلات موسیقی کثیرالاوتار است از آلات مهتزه است از ذوات الاوتار (یادداشت مؤلف).