اسکندر
[اِ کَ دَ] (اِخ) ابن پولیس پرخون. کاساندر از سرداران مقدونیه آنگاه که قدرتی بدست آورد و قشون نیرومند جمع کرد بقصد اسکندر پسر پولیس پرخون بطرف یونان راند، زیرا یگانه کسی که لشکری داشت او بود و کاساندر میخواست منازعی نداشته باشد. او از تِسّالی به آسانی گذشت و تنگهء ترموپیل را، که اتولیان دفاع میکردند، شکافته وارد بِاُسی گردید. کاساندر بطرف پلوپونس میراند و دانست که اسکندر پسر پولیس پرخون تنگ کُرَنت را دفاع میکند و برای اینکه در این جای تنگ قوای خود را تلف نکند، به مِگار رفته کشتی هایی ساخت و قشونش را با فیل ها بکشتی ها نشانده به اِپیدور واقع در پلوپونس درآمد و از آنجا به آرگس رفته، اهالی را مجبور کرد از اسکندر برگشته طرفدار او گردند. بعد در ولایت مسنی شهرهایی را گرفت و چون اسکندر پسر پولیس پرخون نمیخواست جنگ کند، ساخلوی در تحت ریاست مولیکوس(1) در گرانی(2) گذارده بمقدونیه برگشت (316 - 315 ق.م.). اسکندر مزبور و پدر وی سپس با آن تی گون متحد شدند ولی در پلوپونس فقط چند محل را در دست داشتند و کاساندر بسیار قوی بود. بعد آریستودَم مأمور آن تی گون در پلوپونس، با اسکندر مذکور عقد اتحاد بست. بطلیموس لاگُس حکمران مستقل مصر نیز پس از اتحاد با آساندر پادشاه کاریه، در پلوپونس درصدد جنگ با اسکندر پسر پولیس پرخون برآمد. از طرف دیگر کاساندر به پلوپونس رفته و بهره مندیهایی یافت و پس از آن باسکندر پسر پولیس پرخون که شکست خورده بود، تکلیف کرد که اگر طرفدار او شود ریاست قشون خود را در پلوپونس باو خواهد داد. اسکندر، که از ابتدا برای همین مقصود با کاساندر جنگ میکرد، این پیشنهاد را پذیرفت و رئیس قشون پلوپونس گردید (314 ق.م.). اسکندر صاحب ترجمه را آلِکسیُن نامی که نقاب دوستی بروی داشت ولی باطناً دشمن او بود، در سی کیُن واقع در پلوپونس کشت. (ایران باستان ج3 صص 2027-2033).
(1) - Molycus.
(2) - Granie.
(1) - Molycus.
(2) - Granie.