ندم
[نَ دَ] (ع مص) پشیمان شدن (منتهی الارب) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامهء جرجانی ص 98 (||) اِمص) پشیمانی (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) هو غم یصیب الانسان و یتمنی ان ما وقع منه و لم یقع (تعریفات) پشیمان بودن : چند بوی چند ندیم الندم کوش و برون آر دل از چنگ غممنجیک شادمان باد همه ساله و با ناز و نعیم دشمن و حاسد او مانده به تیمار و ندم فرخی نیکخواهانش پیوسته به شادی و به عز بدسگالانش همواره به تیمار و ندمفرخی بد نسگالد به خلق بد نبود هرگزش وآنکه بدی کرد هست عاقبتش بر ندم منوچهری کجائی ای همه هوشت به سوی طبل و علم چرا نباری بر رخ ز دیده آب ندمسنائی میزان دوزخ از تو برآرد شرار دود گر از ندم نباری از دیدگان میاهسوزنی هست مطوق چو صفر خصم تو بر تخت خاک در برش آحاد و صفر یعنی از آه و ندم خاقانی بسته من اسب ندم پس به گه صبحدم کرد زبان عذرخواه آن بت سیمین عذار خاقانی (دیوان چ سجادی ص 182 ) در عطای ما نه تخسیر و نه کم نه پشیمانی نه حسرت نه ندممولوی نعمت از دنیا خورد عاقل نه غم جاهلان محروم مانده در ندممولوی گفت او ای ناصحان من بی ندم از جهان وز زندگی سیر آمدممولوی برآر دست تضرع، ببار اشک ندم ز بی نیاز بخواه آنچه بایدت به نیازسعدی (|| اِ) نشان (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) اثر (از اقرب الموارد).