ندبت
[نُ بَ] (ع اِ) ندبه : به جان خود سوگند میخورم که رزیت امیر و ندبت بر او بر مشاطرت است میان عموم برایا (ترجمهء تاریخ یمینی ص 459 ) به ندبت و اظهار کربت بر این امیر جلیل همداستان شدند (ترجمهء تاریخ یمینی ص 454 ) رجوع به نُدبه و نُدبه شود.