نخج
[نَ] (اِ) گیائی درشت باشد که خاک روبان بدان زمین روبند (لغت فرس اسدی) گیاهی باشد که از آن جاروب کنند (شمس فخری) گیاهی باشد به دشت که خاک زمین بدان روبند مثل جاروب (اوبهی) : دست و کفّ پای پیران( 1) پرکلخج ریش پیران زرد از بس دود نخج طیان (از اسدی) تا کند بارگاه او جاروب مژهء خویش مهر نخج کندشمس فخری و نیز رجوع به نخچ شود ( 1) - ن ل: ترّان.