نخبه
[نُ بَ] (ع اِ) دوستگانی (از منتهی الارب) دوستکامی (ناظم الاطباء (||) ص) جبان || برگزیده از هر چیزی (از اقرب الموارد) برگزیده (منتهی الارب) (آنندراج) مرد برگزیده (دهار) نُخَبه (اقرب الموارد) برگزیده انتخاب شده مختار بهتر هر چیز خوب و برگزیده (ناظم الاطباء) بهین زبده گزیده گزین منتخب ج، نُخَب - نخبه کردن؛ گزیدن انتخاب کردن برگزیدن زبده کردن.