نجمه
[نَ مَ] (ع اِ) نجم، و هی اخص منه (المنجد) کوکب ستاره رجوع به نجم شود - النجمتان المزدوجتان؛ آن دو کوکبی که گرد مرکز ثقل مشترکی می گردند (المنجد ||) نوعی گیاه است( 1) (المنجد) (منتهی الارب) نَجَمه (منتهی الارب) بار درخت گز که گزمازج و نجم نیز گویند (ناظم الاطباء ||) کلمه (المنجد ||) ذوالنجمه؛ لقب حمار (تاج العروس) لقب حمار است به خاطر گیاهی است از تیرهء گندمیان) ) Chiendent - ( میل او به گیاه نجمه (از المنجد) ( 1.