نجار
[نَجْ جا] (ع ص) درودگر (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ نظام) خوزم (ناظم الاطباء) پیشه وری که کارش ساختن چیزها از چوب و تخته است (فرهنگ نظام) درگر اسکاف دروگر (یادداشت مؤلف) : همزاد بود آذر نمرودش استاد بود یوسف نجارشخاقانی یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود تا ز هنر دم زنند بر در امکان اوخاقانی نجار اگر ز چوب کند شمشیر شمشیر او نبرّد خفتان راقاآنی -امثال: خدا نجار نیست، اما در و تخته را خوب جور می کند - نجار گوهر؛ گوهرتراش، مجازاً بمعنی شاعر نکته سنج بدیع گو : نجار گوهرم که نحیتان طبع من جز زیر تیشهء پدر خویشتن نیندخاقانی.