نتوق
[نُ] (ع مص) فربه و پرگوشت گردیدن (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) فربه شدن، چنانکه پوستش پر از گوشت و چربی شود (از معجم متن اللغه ||) به زحمت انداختن چاروا سوار خود را (از اقرب الموارد) رجوع به نَتْق شود || فراوان بچه شدن زن و ناقه (از معجم متن اللغه) بسیارکودک شدن زن (تاج المصادر بیهقی ||) باردار شدن (از معجم متن اللغه).