نبه
[نَ بَهْ] (ع مص) یادآوری کاری را که فراموش بود (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء ||) بیدار شدن از خواب (از معجم متن اللغه) (از ناظم الاطباء) بیدار شدن (زوزنی ||) زیرک گردیدن در کاری (از ناظم الاطباء): نبه للامر نبهاً؛ فطن له (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) (از المنجد (||) ص) فطن (المنجد) زیرک هوشیار ج، نُبَهاء || گم شده بی طلب یافته (منتهی الارب) چیز موجود (منتهی «|| وجدت الضاله نبهاً عن غیر طلب » : (ناظم الاطباء) (آنندراج) گم شده که بی جستجو یافت شود، گویند ندانست کی گم شد تا ؛« اضله نبهاً » الارب) (آنندراج) (المنجد) (معجم متن اللغه) (ناظم الاطباء) چیز موجود، ضد است، و مشهور آنکه منتبه گشت بدان (از اقرب الموارد) (از المنجد ||) افتادهء فراموش شده (از معجم متن اللغه ||) افتادهء گمشده (از معجم متن اللغه ||) مشهور (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد) (آنندراج) (منتهی الارب) مشتهر (از اقرب الموارد) (از المنجد) بلندنام (از معجم متن اللغه) معروف نام آور (ناظم الاطباء) نبیه نابه نبه (المنجد ||) شریف شرفاء برای مفرد و جمع یکسان است گویند: رجل نبه و قوم نبه (اقرب الموارد) نبیه نابه (معجم متن اللغه) گرامی (ناظم الاطباء).