نبردی
[نَ بَ] (ص نسبی) درخور نبرد مخصوص نبرد مخصوص میدان جنگ : به گرز نبردی بر افراسیاب کنم تیره گون تابش آفتابفردوسی به تیغ نبردی تو را جستمی وز این گفتِ بیهوده وارستمیفردوسی ز نای نبردی برآمد خروش غو کوس در لشکر افکند جوشاسدی || نبرده مرد نبرد جنگی جنگاور اهل جنگ : شاه ابوالقاسم بن ناصر دین آن نبردی ملک نبرده سوارعسجدی.