نایزه
[زَ / زِ] (اِ مصغر) نایژه (ناظم الاطباء) از نای (قصب) + یزه (صورتی از ایزه، علامت تصغیر) نایچه نای خرد (یادداشت مؤلف) ||نی باریک مجوف که جولاهان ماشوره سازند (از حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی ||) چوب مجوف انبانچه محقنه (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی ||) لوله مبزله نایژه (یادداشت مؤلف): بلبل الکوز؛ نایزهء آن (کوزه) که از آن آب میریزد رجوع به نایزه شود || آب چکیدن (فرهنگ اسدی) (اوبهی ||) مجازاً، اشک (یادداشت مؤلف)( 1) : نه از خواب و از خورد بودش مزه نه آب » بگسست از چشم او نایزه عنصری (از اسدی) ( 1) - در فرهنگ اسدی و به تقلید وی دیگران، شعر عنصری شاهد برای معنی معنی کرده اند « اشک » را « نایزه » آمده است، اما مرحوم دهخدا در این شعر « چکیدن.