نانبا
(اِ مرکب) نان پز (انجمن آرا) (فرهنگ نظام) نانوا (ناظم الاطباء) مخفف نان آبائی که طباخ و خباز باشد (غیاث اللغات)( 1)رجوع به نانوا شود || مجازاً، نان فروش (انجمن آرا) (از آنندراج) (فرهنگ نظام) : و درم نانبا را داد به مهر دقیانوس نانبا گفت مگر این مرد گنج یافته است (مجمل التواریخ) آتش روی نانبا پسری در تنور دلم فکنده شرر ملا مفید بلخی (از آنندراج ||) اشکنه ای که در آن نان ریز کرده باشد (ناظم الاطباء) ( 1) - و رجوع به آنندراج شود.