نامقبول
[مَ] (ص مرکب) مردود ردشده قبول ناشده ناپذیرفته غیرقابل قبول : دروغ به راست ماننده به که راست به دروغ ماننده که آن دروغ مقبول بود و آن راست نامقبول (منتخب قابوسنامه ص 44 ) پس از راست گفتن نامقبول پرهیز کن (منتخب قابوسنامه ص 44 ) چندین ترهات و هذیانات که مردود عقل و نامقبول خرد است ایراد کردم (سندبادنامه ص 71 ) دست خذلان دامن او بگرفت تا معاذیر نامقبول و علت های بی معلول در میان نهاد (ترجمهء تاریخ یمینی ص 341 ||) ناپسندیده غیرمطبوع مکروه ناخوش (ناظم الاطباء) : لاجرم در بزرگی نامقبول و نامطبوعند (گلستان).