اسقاط

معنی اسقاط
[اِ] (ع مص) افکندن. (ترجمان القرآن سید جرجانی). بیفکندن. (تاج المصادر بیهقی) (مؤید الفضلاء) (زوزنی). انداختن. (غیاث). مساقطه. (زوزنی). انزلاق. برافکندن : حل و عقد و اثبات و اسقاط بدو باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص507).
- اسقاط جنین؛(1) بچه انداختن از شکم. (غیاث). بچه ناتمام افکندن زن و جز او. (از منتهی الارب). انزلاق جنین. بچه بیفکندن :در علاج زنی که بچه ناپرورده از وی بیفتد آنرا به تازی اسقاط گویند و بپارسی فکانه گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
- اسقاط حق؛(2) صرف نظر کردن از حق خویش.
- اسقاط خیار؛ صرف نظر کردن ذوخیار از اعمال خیار. رجوع به خیار و کتاب شرایع، القسم الثانی (کتاب التجاره) الفصل الثالث فی الخیار شود.
|| خطا و زلل جستن بر کسی و دروغ بربستن. || هرچه در اوست گفتن آنرا. هرچه در کسی است آنرا واگفتن. || سخن چینی کردن. || بر خطا انگیختن کسی را. || غلط کردن در گفتار. غلط کردن در سخن. (منتهی الارب). خطا کردن در سخن. (غیاث). || پشیمان شدن. || سرگشته گردیدن: اُسْقِطَ فی یدیه (مجهولاً)؛ خطا کرد و پشیمان شد و سرگشته گردید. (منتهی الارب). || حرم. احرام(3): ان یحیی النّحوی... رجع عما یعتقده النصاری من التثلیث و اجتمعت الاساقفه و ناظرته فغلبهم... و سألته الرجوع... و ابی ان یرجع فاسقطوه. (عیون الانباء ج1 ص104 س 8). || (از ع، ص) در تداول امروز، هر چیز کهنه و مندرس و بیکاره و نبهره و بی فایده و بی مصرف: اسب اسقاط.
(1) - Avorter. Avortement.
(2) - Renoncer a son droit.
(3) - Excommunication.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.