ناله کردن
[لَ / لِ کَ دَ] (مص مرکب)نالیدن زاریدن گریه کردن گریستن (از ناظم الاطباء) نالیدن فغان برداشتن آه و افغان کردن رجوع به ناله شود || تضرع کردن به آه و زاری التماس و دعا کردن : ناله میکن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بد ما را مکوبمولوی - ناله کردن از ؛ شکایت کردن شکوه کردن گلایه گله کردن اشتکاء : همه از دست غیر ناله کنند( 1) سعدی از دست خویشتن فریادسعدی مکن ناله از بینوائی بسی چو بینی ز خود بینواتر کسیسعدی حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این ناله » است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی حافظ رجوع به نالیدن شود ( 1) - ن ل: می نالند، و در این صورت شاهدِ نیست « کردن.