ناله

معنی ناله
[لَ / لِ] (اِمص) (از: نال، نالیدن + ه، پسوند اسم مصدر، اسم معنی) (حاشیهء برهان قاطع چ معین) آواز و صدائی که از روی درد و زاری از آدمی برآید (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) زاری فغان (فرهنگ نظام)( 1) آواز بلند که از سوز دل باشد (غیاث اللغات) افغان نال (انجمن آرا) نالش آواز بلند که از سوز دل برآید (آنندراج) زفیر (زمخشری) حنین أنین بانگ زار و حزین بیمار و دردمند ضجه : به گرد اندرون تیر چون ژاله بود همه دشت از آن خستگان ناله بود فردوسی از او بازگشتند با درد و جوش به تیمار و باناله و باخروشفردوسی خروشید بسیار و زاری نمود همی هر زمان ناله را برفزودفردوسی بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله ما و خروش و ناله کنجی گرفته تنها کسائی زائر از تو به خرمی و طرب درم از تو به ناله و فریادفرخی ز درد دل آن شب بدانسان نوید که از ناله اش هیچکس نغنویدلبیبی نباشد بس عجب ناله ز بیمار (ویس و رامین) دور از تو مرا هجر تو کرده ست بحالی کز مویه چو موئی شدم از ناله چو نالی مسعودسعد بار رفتن بر اشتر است ولیک نالهء بیهده درای کندسنائی جز ناله کسی همدم من نیست ز مردم جز سایه کسی همره من نیست ز اصحاب خاقانی از ره چشم و دهان به اشک و به ناله راز برون ده که رازدار تو کم شدخاقانی چندان برآمد از جگر آب ناله ها کآفاق گشت زهره شکاف از فغان آب خاقانی در دل خوش نالهء دلسوز هست با شبهء شب گهر روز هستنظامی دوش کان شمع نیکوان برخاست ناله از پیر و از جوان برخاستعطار تا دور شدم من از در تو از ناله دلم چو ارغنون گشتعطار تا نالهء عاشقان نپوشی بر خلق ز زهد چند نالی؟عطار مگر شکوفه بخندید و بوی عطر برآمد که ناله در چمن افتاد بلبلان حزین را سعدی گوشش از بار در گران گشته ست نشنود نالهء حزین مراامیرخسرو با آنکه کنند ناله و شور نتوان پس مرده رفت در گورامیرخسرو آنکه از حلقهء زر گوش گران است او را چه غم از نالهء خونین جگران است او را جامی به خون همی تپم از ناله های خود همه شب کسی نکرده چو من رقص بر ترانهء خویش جامی دوستان چند کنم ناله ز بیماری دل کس گرفتار مبادا به گرفتاری دلجامی خروسا نالهء شبگیر بردار مرا بی همزبان در ناله مگذاروحشی نوای ناله بر گردون رسانید به عزم توبه اشک خون فشانیدوحشی بگفتش لاف عشق و ناله بیجاست بگفتا درد هجران ناله فرماستوحشی تا دور فکند بختم از دلدارم نبود بجز از ناله و افغان کارممحتشم به ناله نرم نسازم دلت از آن ترسم که نالهء دگری در دل تو کار کندعرفی میرسد جان به لب از حسرت لعل تو مرا ناله پیغام رسانید و خبر نزدیک است مشفقی تاجیکستانی پیش باد صبح از شوق دهان تنگ تست ناله در وقت شکفتن غنچهء شاداب را مشفقی شبی کز نالهء من خوانده درس عاشقی بلبل سحر پیش چراغ غنچه تکرار سبق کرده مشفقی نالیم به ناله ای که خون از اثرش جوشد ز دل سنگ تو چون چشمه ز سنگ مشتاق اصفهانی سهل است اگر در این تمنا مردم فریاد که ناله ام به گوشت نرسیدعاشق من تنگدل ز کنج قفس نیستم، ولی یک ناله در میانهء گلزارم آرزوست آذر بیگدلی شاید که به گوشش رسی ای ناله رسا شو باشد که ترحم کند ای آه اثر کنیغما بر سر رحم آمد از ناله فروخوردنم تیر نیفکنده ام کارگر افتاده است کلیم (از آنندراج) تا چند ناله در جگر ریش بشکنم این خار داد آبلهء دل نمی دهد صائب (از آنندراج) ز جاده ها چو رگ چنگ ناله برخیزد اگر شود ز پسم ناله پهن در صحرا صائب (از آنندراج) نالهء مرغ گرفتار نشانی داردمجمر اصفهانی نالهء من گوش کن ورنه بده رخصتم چشم به راه من است حلقهء دامی دگر غیاثی حلوائی دانسته سفر کردم و از کوی تو رفتم تا گوش تو از ناله در آزار نباشدمیرصیدی به ناله گفت که ای همچو نال گشته نزار به مویه گفت که ای همچو موی گشته بتاب صبا دلم را هرزه نالی عادت و من با اسیری خوش گرش رحم آمدی بر ناله صیادم چه می کردم صباحی من کجا و دست گل چیدن کجا ای باغبان نالهء بلبل مرا اینجا به زور آورده است فیاض لاهیجی اشک را قاصد کویش کنم ای ناله همان زآنکه صد بار تو رفتی اثری نیست ترا فتحعلیشاه قاجار دلی کش نالهء دلها خوش آید سرود کبک و دراجش نشایدوصال چو نقش گوش او بست آن وفاکیش نخستین بست راه نالهء خویشوصال کوتاه صفیرم قفسم را بگذارید جائی که رسد ناله به فریادرس ماحزین نبرد جلوهء گل جانب گلزار مرا که برد نالهء مرغان گرفتار مراحزین زین پیش که دل ناله و آهی میکرد چشمش به من التفات گاهی میکرد حشمت بدخشانی نگنجد ناله ام در زیر گردون مصیبت خانه ام بسیار تنگ است حسن خان شاملو حالتی سوخت دل خلق دگر ناله مکن یا چنان کن که کسی نشنود آواز تراحالتی حیرتی ناله ز درد دل خود چندان کرد که دل یار به درد آمد و اغیار گریست حیرتی خوش خوش غم تو خون دلم پاک بخورد وز نالهء من نیامدش باک بخورد حسینی غوری ناله ها بی اثر و رحم به دلها کمتر چه رسد آه به فریاد کسی گوش کسی جودت هندی بلبلی وقت سحر گشت هم آواز به من ناله ای کرد که نگذاشت مرا باز به من میرزا جعفر قزوینی ما به زندان غمت خوبا نشستن کرده ایم گاهگاهی ناله ای برخیزد از زنجیر ما محمدطاهر آشنا هزار جام گل و شیشه های غنچه شکست شراب نالهء بلبل هنوز در جوش است محمدسعید اعجاز هنوز از اشتیاق زلف لیلی چون وزد بادی ز برگ بید مجنون نالهء زنجیر می آید امیر همدانی مطرب امشب ذوق خاکستر شدن داریم ما ناله را بگسل که مغز استخوان را سوختیم میرزا رضی دانش (از آنندراج) گفتم از دستش بنالم دل زبان از داد بست در گلویم ناله بشکست و ره فریاد بست باقر کاشی (از آنندراج) یک ناله بی تو کرده ام از درد اشتیاق از شش جهت هنوز صدا میتوان شنید باقر کاشی (از آنندراج) گلخن کجا و حوصلهء مرغ از کجا یک نالهء مرا نتواند جرس کشید جلال اسیر (از آنندراج) اگر به تار تنم ناخنی زنی مطرب هزار ناله بریزم ز پرده پردهء گوش سالک یزدی (از آنندراج) وگر بمیرد خیزد ز بیم لشکر تو ز خاک گورش تا حشر ناله و شیون شیبانی یک نالهء مستانه ز جائی نشنیدیم ویران شود آن شهر که میخانه ندارد؟ ناله را هرچند میخواهم که پنهان برکشم سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن؟ نالنده کبوتری چو من طاق از جفت کز نالهء او دوش نخفتیم و نخفت او ناله همی کرد و منش میگفتم او را چه غمی بود که نتواند گفت ||؟ شکوه شکوی اشتکا شکایت : چرا بینی از من همی نیک و بد چنین ناله از دانشی کی سزد؟فردوسی خندهء خنجر ز فتح بی قیاست نالهء دریا ز بذل بی حسابتانوری || خروش صدا بانگ غریو : زمانی برق پرخنده زمانی رعد پرناله چنان مادر اَبَر سوک عروس سیزده ساله رودکی غریب نایدش از من غریو گر شب و روز به ناله رعد غریوانم و به صورت غرو کسائی چون ز مرغ سحر فغان برخاست ناله از طاق آسمان برخاستعطار || آواز (غیاث اللغات ||) آوای ادوات موسیقی صدائی که از آلات موسیقی برخیزد نغمه آواز : لب بیچاده رنگ( 2) و نالهء چنگ می چون زنگ و کیش زردهشتی دقیقی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 108 ) ز بس نالهء نای و بانگ سرود همی داد دل جام می را درودفردوسی سوی طالقان آمد و مرورود جهان پر شد از نالهء نای و رودفردوسی همه زیردستان چو گوهرفروش بماندند با نالهء چنگ و نوشفردوسی به شادکامی در کاخ تو نشسته به عیش ز کاخ برشده تا زهره نالهء مزمرفرخی تا بود شادی جائی که بود زاری زیر تا بود رامش جائی که بود نالهء بمفرخی بانگ جوشیدن می باشدمان نالهء بربط و طنبور و ربابمنوچهری چون که بر آرزوی نالهء زیر و بم چنگ کس نیارامد بر بی مزه آواز ذباب ناصرخسرو سرود پهلوی در نالهء چنگ فکنده سوز آتش در دل سنگنظامی (|| اِ) نام نوائی از موسیقی (آنندراج (||) اصطلاح تصوف) در اصطلاح صوفیه، مناجات (فرهنگ نظام ||) جوی خرد (غیاث اللغات) رودخانهء کوچک (آنندراج) رود کوچک مجرای آب (ناظم الاطباء) ( 1) - و نیز رجوع به فرهنگ نظام شود ( 2) - ن ل: لب یاقوت رنگ.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.