ناقف
[قِ] (ع ص) شکنندهء تار سر با نیزه یا عصا زنندهء بر تارک( 1) (آنندراج) آنکه سر را می شکند (ناظم الاطباء ||) کفانندهء حنظل و سوراخ کنندهء آن (از منتهی الارب)( 2) اسم فاعل از نقف است (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) رجوع به نقف شود 1) - نقف؛ شکستن تار سر یا سخت زدن بر آن با نیزه یا عصا زدن بر تارک (منتهی الارب) ( 2) - نقف الحنظل و نحوه؛ شقّه عن ) حبه، فهو ناقف و الحنظل نقیف و منقوف (المنجد).