ناقص کردن
[قِ کَ دَ] (مص مرکب)ناقص کردن کسی را در تداول، با زدن، عضوی از او چون دست یا پا یا چشم را تباه کردن (یادداشت مؤلف ||) کم کردن کوچک کردن کاستن : درشتی نگیرد خردمند پیش نه نرمی که ناقص کند قدر خویشسعدی کمال است در نفس انسان سخن تو خود را به گفتار ناقص مکنسعدی.