ناقابل
[بِ] (ص مرکب) آنکه قابلیت و لیاقت ندارد (ناظم الاطباء) : ولی چون التفات مقبلانست چه غم آن را که از ناقابلانستوصال ||که استعداد پذیرفتن ندارد (یادداشت مؤلف) که قابل و پذیرا نیست || مزجاه اندک حقیر اندک بها کم ارزش بی ارزش غیرقابل توجه: هدیهء ناقابل || بی عقل و بی کفایت (ناظم الاطباء).