نافه

معنی نافه
( [فَ / فِ] (اِ) پهلوی: نافَک( 1) (ناف)، بلوچی: ناپَگ( 2)، نافَگ( 3)، نافَغ( 4) (ناف)، کردی: نابک( 5) (ناف)، ارمنی: نَپَک( 6 ،( (کیسهء مشک)، افغانی دخیل: نافه( 7) (کیسهء مشک)، ایضاً کردی: ناوک( 8) (ناف)، نَفْک( 9)، نَفْکه( 10 )، نَوک( 11 ناوک( 12 )، نوک( 13 )؛ لری: نَووک( 14 )(کیسه ای مشکین به اندازهء تخم مرغی که زیر پوست شکم آهوی ختا [ غزل المسک ] نر( 15 )قرار دارد و در آن مشک وجود دارد) (از برهان چ معین حاشیهء ص 2101 ) خریطه یا کیسه ای که در آن مشک می باشد (ناظم الاطباء) به معنی مشک است که از ناف آهوی ختائی و چینی حاصل شود (آنندراج) (انجمن آرا) نافقه نافجه (منتهی الارب) فاره فاره المسک وعاءالمسک : به جای خشتچه گر شصت نافه بردوزی هم ایچ کم نشود بوی گنده از بغلتعماره شود در جهان چشمهء آب خشک ندارد به نافه درون بوی مشکفردوسی ز بس نافهء مشک و چینی پرند ز آرایش روم وز بوم هندفردوسی به پستانها در شود شیر خشک نباشد بنافه درون بوی مشکفردوسی چو مشک بویا لیکنش نافه بود ز غژم چو شیر صافی و پستانش بود از پاشنگ عسجدی شبگیر کلنگ را خروشان بینی در دست عبیر و نافهء مشک به چنگ منوچهری نافهء مشک است هرچ آن بنگری در بوستان دانه درّ است هرچ آن بنگری در جویبار منوچهری نه نافه بیارد همه آهوئی نه عنبر فشاند همه جوذریمنوچهری پنجاه نافهء مشک (تاریخ بیهقی ص 296 ) شمرده شد از نافه سیصدهزار صد از سلهء زعفران شصت باراسدی این گنده پیر را ز کجا عنبر پشکی است خشک نافهء تاتارش ناصرخسرو پارهء خون بود اول که شود نافهء مشک قطرهء آب بود ز اول لولوی خوشاب ناصرخسرو نیم چو آهو کز کشور دگر بچرد نهد معطر نافه به کشور دیگرمسعودسعد زآب و آتش زیان پذیرد مشک نافهء مشک را چه تر و چه خشکسنائی نافه شد خاک به بازار تو نشگفت که خود ناف خلق تو بریده ست بدین سیرت و راه اخسیکتی ور یک نسیم خلق تو بر بیشه بگذرد از کام شیر نافه برد آهوی تتارانوری نشود مشک اگر چند فراوان ماند جگر سوخته در نافهء آهوی تتارانوری آهو به سر سبزه مگر نافه بینداخت کز خاک چمن آب بشد عنبر و بان را انوری لیک از آن در خطم که از خط تو نافه ها رایگان همی ریزدخاقانی مهره نگر گو مباش افعی مردم گزای نافه طلب گو مباش آهوی صحرانشین خاقانی صبح بی منت از برای دلم نافه ای داشت رایگان بگشادخاقانی خواجهء چین چو نافه بار کند مشک را ز انگزه حصار کندنظامی آهو و روباه در آن مرغزار نافه به گل داده و نیفه به خارنظامی ملک چون آهوی نافه دریده عتاب یار آهوچشم دیدهنظامی چون صبا چاک کرد دامن گل نافه ها مشک در گریبان یافتعطار از بس که سر زلفش در خون دل من شد در نافهء مشک افشان دل گشت جگرخوارش عطار صدنافه به باد داده کاین بوی من است آتش به جهان درزده کاین خوی من است کمال الدین اسماعیل مویت خونی که آید از نافه برون رویت مشکی ناشده در نافه درون کمال اسماعیل ما نامه به وی سپرده بودیم او نافهء مشک اذفر آوردسعدی خورد این آب گرم و سبزهء خشک چون بسوزاندت چو نافهء مشکاوحدی نافه از مشک چون تهی سازند بوی خوش می دهد، نیندازنداوحدی به بوی نافه ای کآخر صبا زآن طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها حافظ ز رشک زلف سیاه تو خورد چندان خون که نافه هم به جوانی سفید شد مویش صائب هر طرف نافهء دل بود که می ریخت به خاک هر گره کز سر زلف تو صبا وامی کرد صائب گیرم که عنبرین سخنت نافهء ختاست کس نافه ارمغان نبرد جانب ختاقاآنی مطلب بوی نافه از مردارمکتبی زلف مشکین تو هرجا که شود غالیه سا نکهت از نافهء چین منفعل آید بیرونحزین - نافه بندی کردن در چین موی؛ گیسوان پرشکن را به عطر آغشتن و خوشبو ساختن : کند نافه بندی چو در چین موی نهد مشک را کهتر از خاک کوی نظامی (از آنندراج) - نافه خر و نافه فروش؛ آنکه نافه خرد و فروشد : مشک بر گشت خاک عودی پوش نافه خر گشت باد نافه فروشنظامی - نافه دار؛ آنکه دارای نافه است : از آهوی چشم نافه دارش هم نافه هم آهوان شکارشنظامی چو دید آهوی دشت را نافه دار نفرمود کآهو کند کس شکارنظامی - نافه دم؛ خوشبو مانند نافه : مه چو مشاطگان زده بر رخ سیب خال ها سیب برهنه ناف بین نافه دم از معطری خاقانی - نافه زار؛ جایی که نافه بسیار است : هیچ گه بر چین زلف کاکلش نگذشت باد کز برای بوشناسان نافه زاری بوده است نظامی (از آنندراج) - نافهء شب:ز آتش خورشید شد نافهء شب نیم سوخت قوت ازآن یافت روز خوش دم ازآن شد بهار خاقانی نافهء شب را چو زد سیمین کلید مشک تر در پرنیان بنمود صبحخاقانی - نافه صفت؛ مانند نافه همچون نافه : نرمی دل می طلبی نیفه وار نافه صفت تن به درشتی سپارنظامی ( ||شکم یا پوست شکم از هر حیوانی || خرنوب و جوزق (ناظم الاطباء ||) مجموعهء پرچم های گیاه (لغات فرهنگستان) ( 1 nafak (2) - napag (3) - nafag (4) - nafagh (5) - nabek (6) - napak (7) - nafa (8) - nawik - (9) - nafk (10) - nafka (11) - navek (12) - navik (13) - nauk (14) - naook (15) - Musk deer.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.