ناطق
در دهلی نشو و نما یافته و برای کسب کمال به ملک توران » [طِ] (اِخ) رحمت الله (خواجه) لاهوری به روایت مؤلف صبح گلشن 1) او )« شتافته مدتی در فرح آباد به سر برد و در آخر عمر به دارالحکومهء لکهنو اقامت گزیده همانجا جان به قابض ارواح سپرد راست: هوس دوستی مثل تو دشمن کردم نکند شعله به خس آنچه به خود من کردم * جائی که سیر آن قد و بالا کند کسی از سرو بوستان چه تماشا کند کسی * بلهوس را به لبان تو هوس آمد و رفت بر سر قند مکرر چو مگس آمد و رفت رجوع به تذکرهء صبح گلشن ص 496 و قاموس الاعلام ج 6 ص 455 شود ( 1) - تذکرهء صبح گلشن 496.