ناشط
[شِ] (ع ص) اسم فاعل است از نشط رجوع به نشط شود || گاو نر وحشی که از زمینی به زمینی شود (از اقرب الموارد) گاو نر دشتی که از جائی به جائی رود (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (المنجد ||) رونده از شهری به شهر دیگر (فرهنگ نظام ||) مسألهء فرعی که منشعب شود از مسألهء اصلی النواشط من المسائل المنشعبه من المسأله العظمی، واحدتها ناشط (اقرب الموارد) (المنجد ||) کسی که گره بندد( 1 ||) طعنه زننده( 2 ||) گزنده (فرهنگ نظام)( 3) ج، نواشط || شادمان خورسند (منتهی الارب) (آنندراج) بانشاط (فرهنگ نظام) (المنجد ||) جلد چابک چست: نشط فی عمله؛ خف و اسرع فهو ناشط و نشیط (اقرب الموارد ||) طریق ناشط؛ راه که از چپ و راست راه بزرگ برآید (منتهی الارب) (آنندراج) یخرج من الطریق الاعظم یمنهً و یسرهً (اقرب الموارد) راهی که از چپ و راست شاهراه برآید (ناظم الاطباء) ( 1) - نشط الحبل؛ عقده (اقرب الموارد) ( 2) - نشط زیداً؛ طعنه و قیل طعنه فی جنبه (اقرب الموارد) ( 3) - نشط الحیه؛ لدغه و عضته بانبابها (اقرب الموارد).