ناشتا
[شْ / شِ] (ص) ناهار را گویند که از بامداد باز چیزی نخوردن است (برهان قاطع)( 1) به معنی نهار که از دیرگاه چیزی نخورده باشد و آن را ناشتاب نیز گویند (انجمن آرا) کسی که از صبح چیزی نخورده باشد (فرهنگ نظام)( 2) گرسنه بودن یعنی نهار ماندن که از بامداد چیزی نخورده باشد (غیاث اللغات) رائق علی الریق ناهار آب دهن خف : با یک دسته کاسنی هفت روز بخورند ناشتا جگر و زهره را بشوید (ذخیرهء خوارزمشاهی) دل گرسنه درآمد بر خوان کائنات چون شبهتی بدید برون رفت ناشتاخاقانی جان از درون به فاقه و تن از برون به برگ دیو از خورش به هیضه و جمشید ناشتا خاقانی سوگند هم به خاک عزیزش که خورده نیست زین به نواله ای دهن ناشتای خاکخاقانی محروم آن گرسنه که بر خوان پادشا عمری نشسته باشد و ( گویند ناشتاست کمال اسماعیل کودکان ناشتا پدر مدیون مخور این نان و آش، خون خور خون اوحدی (جام جم ص 223 ac, مخور ناشتا تا توانی شراب اگر باید انگشت زد بر تراب نزاری قهستانی ( 1) - از :ن (نفی، سلب) + آشتا، هندی باستان انگلیسی، to eat ، آلمانی Essen ، لاتینی Edo : خوردن (قیاس شود با ad از as ریشهء ،« آش » خوردن) قیاس: فارسی )acnati 2) - رجوع ) ( غذا ناخورده) (از برهان قاطع چ معین حاشیهء ص 2099 ) nashta روزه، چیزی نخورده)، گیلکی )nashta کردی شود به فرهنگ نظام.