اسفند
[اِ فَ] (اِ)(1) اسفندانه. نام داروئی است که آنرا هزاراسفند نیز گویند و آن نوعی از سداب کوهی باشد و بعربی حرمل عامی خوانند. (برهان). تخمی است که سوزند چشم زخم را. حَرمَل. (تاج العروس). حَرمَلَه. اسپند. سپند. حرمل عامی. حرمل احمر. ابن البیطار در مفردات خود گوید: ابن سمجون گفته است: از حرمل سپید و سرخ باشد، سپید آن حرمل عربی است که بیونانی مولی(2)نامند و سرخ آن حرمل عامی است که آنرا بزبان فارسی اسفند خوانند.
- مثل اسفند، مثل اسفند بر آتش؛ سخت بی قرار.
|| خردل. (انجمن آرا).و رجوع به اسپند و اسفند (ماه) شود.
(گااوبا)
(1) - Peganum harmala. Pegane harmale. (دزی ج1 ص22)
(2) - Moly. Rue sauvage.
- مثل اسفند، مثل اسفند بر آتش؛ سخت بی قرار.
|| خردل. (انجمن آرا).و رجوع به اسپند و اسفند (ماه) شود.
(گااوبا)
(1) - Peganum harmala. Pegane harmale. (دزی ج1 ص22)
(2) - Moly. Rue sauvage.