اسفند
[اِ فَ] (اِ) در اوستا سپنته صفت است (در تأنیث سپنتا(1)) یعنی پاک یا مقدس، برابر سانکتوس(2) لاتینی. این صفت در اوستا از برای خود اهورمزدا و گروهی از ایزدان و مردمان و جز آن آورده شده است از آن جمله برای ارمیتی. سپنته در بسیاری از کلمات بسیط و مرکب فارسی بجا مانده مانند: اسفند یا سپند گیاهی که در لاتینی روتا(3) نام دارد و دانهء آن بخوری است معروف. حنظلهء بادغیسی گوید:
یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند
از بهر چشم تا نرسد مر ورا گزند
او را سپند و آتش ناید همی بکار
با روی همچو آتش و با خال چون سپند.
همچنین سپند (اسپند) نام کوهی بوده در سیستان. اسدی گوید:
یکی شهر بد پشت اسپندکوه
بسی رهزنان گشته آنجا گروه.
و فردوسی گوید:
بخون نریمان کمر را ببند
برو تازیان تا بکوه سپند.
کلمات و نامهای امشاسپند و گوسپند (گوسفند) و اسفندیار و آذرباد مهراسپند از همین لغت سپنته ترکیب یافته است. سپندار و سپندارمذ و در پهلوی سپندارمت و در اوستا سپنتا آرمتی،(4) از دو کلمه ترکیب یافته است و دومین جزء آرمتی است و آن نیز از دو کلمه ساخته شده: آرم(5)که از قیود است بمعنی درست یا آنچنان که شاید و باید و بجا و آن خود جداگانه در اوستا بکار رفته. و دیگری متی(6) از مصدر من(7) اوستائی بمعنی «اندیشیدن». از ترکیب «ارم + متی» یک میم طبق قاعده (که چون دو حرف هم جنس در کلمهء مرکب آید یکی را در دیگری ادغام و در نوشتن حذف کنند) ساقط شده است. اَرمتی بمعنی فروتنی و بردباری و سازگاری گرفته شده در مقابل ترومتی(8) که بمعنی بادسری و خیره سری و ناسازگاری و برتنی و سرکشی است. بنابر آنچه گذشت آرمتی با صفت خود سپنتا (سپنتا آرمتی) که در فارسی سپندارمذ شده یعنی فروتنی پاک یا تواضع مقدس، امروزه نام دوازدهمین ماه را اسفند گوئیم یعنی موصوفش را که ارمذ (ارمت، اَرمتی) باشد از زبان انداخته ایم. رجوع به فرهنگ ایران باستان پورداود ج1 ص78، 82 شود. || نام ماه دوازدهم باشد از سال شمسی. (برهان). ماه سوم زمستان و ماه دوازدهم سال شمسی ایرانی، مطابق حوت. اسپند. اسفندماه. اسفندار. اسپندارمذ. اسفندارمذ. || نام روز پنجم از هر ماه شمسی ایرانی.
(1) - Spenta.
(2) - Sanctus. .(آلمانی: Raute، فرانسوی: Rue)
(3) - Ruta
(4) - Spenta Armati (= Armaiti).
(5) - Arem.
(6) - Mati.
(7) - Man.
(8) - Taro - mati.
یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند
از بهر چشم تا نرسد مر ورا گزند
او را سپند و آتش ناید همی بکار
با روی همچو آتش و با خال چون سپند.
همچنین سپند (اسپند) نام کوهی بوده در سیستان. اسدی گوید:
یکی شهر بد پشت اسپندکوه
بسی رهزنان گشته آنجا گروه.
و فردوسی گوید:
بخون نریمان کمر را ببند
برو تازیان تا بکوه سپند.
کلمات و نامهای امشاسپند و گوسپند (گوسفند) و اسفندیار و آذرباد مهراسپند از همین لغت سپنته ترکیب یافته است. سپندار و سپندارمذ و در پهلوی سپندارمت و در اوستا سپنتا آرمتی،(4) از دو کلمه ترکیب یافته است و دومین جزء آرمتی است و آن نیز از دو کلمه ساخته شده: آرم(5)که از قیود است بمعنی درست یا آنچنان که شاید و باید و بجا و آن خود جداگانه در اوستا بکار رفته. و دیگری متی(6) از مصدر من(7) اوستائی بمعنی «اندیشیدن». از ترکیب «ارم + متی» یک میم طبق قاعده (که چون دو حرف هم جنس در کلمهء مرکب آید یکی را در دیگری ادغام و در نوشتن حذف کنند) ساقط شده است. اَرمتی بمعنی فروتنی و بردباری و سازگاری گرفته شده در مقابل ترومتی(8) که بمعنی بادسری و خیره سری و ناسازگاری و برتنی و سرکشی است. بنابر آنچه گذشت آرمتی با صفت خود سپنتا (سپنتا آرمتی) که در فارسی سپندارمذ شده یعنی فروتنی پاک یا تواضع مقدس، امروزه نام دوازدهمین ماه را اسفند گوئیم یعنی موصوفش را که ارمذ (ارمت، اَرمتی) باشد از زبان انداخته ایم. رجوع به فرهنگ ایران باستان پورداود ج1 ص78، 82 شود. || نام ماه دوازدهم باشد از سال شمسی. (برهان). ماه سوم زمستان و ماه دوازدهم سال شمسی ایرانی، مطابق حوت. اسپند. اسفندماه. اسفندار. اسپندارمذ. اسفندارمذ. || نام روز پنجم از هر ماه شمسی ایرانی.
(1) - Spenta.
(2) - Sanctus. .(آلمانی: Raute، فرانسوی: Rue)
(3) - Ruta
(4) - Spenta Armati (= Armaiti).
(5) - Arem.
(6) - Mati.
(7) - Man.
(8) - Taro - mati.